چگونه دویدن 6 ماراتن به فرد مبتلا به فلج مغزی کمک کرد


همانطور که اتفاق می افتد5:29چگونه دویدن 6 ماراتن به فرد مبتلا به فلج مغزی کمک کرد

بیش از یک دهه پیش، اندرو تاملینسون روی تخت بیمارستان بود و در حال نقاهت از شکستگی لگن بود که او اپیفانی داشت.

فلج مغزی یک مرد گلاسکووی او را بیشتر عمر در خانه منزوی نگه داشته است. اما ناگهان متوجه شد که در مورد بالا رفتن از کوه، دویدن در ماراتن، سفر در جهان و ملاقات با افراد جدید خیال پردازی می کند.

تاملینسون 40 ساله گفت: “من متوجه شدم که … من هیچ سرگرمی، زندگی اجتماعی، هیچ دوستی برای به اشتراک گذاشتن تجربیاتم نداشتم.” همانطور که اتفاق می افتد به میزبانی NIi Köksal.

“و بالاخره به اندازه کافی سیر شدم.”

سیزده سال بعد، تاملینسون تمام شش ماراتن بزرگ جهان را به پایان رساند – نیویورک، شیکاگو، توکیو، بوستون، برلین و اخیراً لندن، که در کمتر از چهار ساعت در روز یکشنبه به پایان رسید.

شگفت انگیز بود. او گفت: آن روز بهترین روز زندگی من بود. – این فقط نقطه اوج همه تجربه هاست، همه افراد مختلفی که در طول راه با آنها آشنا شدم.”

“این یک مسیر کاملاً جدید را برای من باز کرد”

فلج مغزی به گروهی از اختلالات اطلاق می شود که بر رشد کنترل حرکتی و وضعیت بدن تأثیر می گذارد. با توجه به شبکه فلج مغزی کانادا.

این بیماری بر افراد با علائم و شدت متفاوتی از جمله درد، تشنج و مشکل در برقراری ارتباط تأثیر می گذارد.

و در بیشتر زندگی تاملینسون، این به معنای مجرد بودن نیز بود.

«شاید چون زندانی افکار و اضطراب اجتماعی خودم بودم، در شرکت و کنسول خودم آرامش پیدا کردم. در یک محیط استریل که در آن من آنچه را که در دنیای من مجاز بود کنترل می کردم.” او برای فلج مغزی اسکاتلند نوشت پس از اتمام ماراتن برلین در سال 2021.

در لابی هتل یک مرد طاس خندان با ریش قرمز کوتاه با دو مدال دور گردنش ایستاده است، یکی با شش دایره روی آن.
تاملینسون که پس از ماراتن لندن در اینجا دیده شد، می‌گوید این بهترین روز زندگی‌اش بوده است. (ارسال شده توسط اندی تاملینسون)

او می گوید که اکنون نگاه کردن به آن کلمات دشوار است. دنیای او، دیدگاه او کاملاً تغییر کرده است. و دویدن بخش بزرگی از آن است.

او گفت: “این مسیر کاملاً جدیدی را برای من باز کرد. در مقایسه با آنچه قبلا بودم، مانند شب و روز است.”

نه تنها فعالیت بدنی مفید بود، بلکه او جامعه را در دوندگان همکار خود و فرصتی برای ابراز وجود یافت.

«بعضی اوقات بیان کردن خودم با کلمات بسیار دشوار است. بنابراین وقتی می دوم یا تست های دیوانه وار انجام می دهم، فکر می کنم که نشان می دهم چه کسی هستم.”

“ناتوانی، می تواند تنها باشد و فکر می کنم بخشی از من می خواهد دیگران مرا ببینند.”

بعدش چی؟

او می گوید که در سراسر جهان با افراد دیگری از جمله دوندگان فلج مغزی ملاقات کرده است. اما او خانه ای در گروه دویدن محلی خود، دوندگان جاده بلاهوستون پیدا کرد.

آنها نه تنها از من حمایت کردند، بلکه مرا به چالش کشیدند و به نوعی مرا به این باور رساندند که می توانم بیشتر و بیشتر انجام دهم. من بدون آنها نمی توانستم این کار را انجام دهم.”

“این بهترین چیز در مورد جامعه دونده است، همه ما از یکدیگر حمایت می کنیم. ما به عنوان یکی می دویم.”

حالا که او سکست ماراتن های خود را کامل کرده است، او در حال حاضر به دنبال ماجراجویی بعدی خود است. زمانی که در بیمارستان بستری بود، نقشه ای برای صعود به قله کلیمانجارو در نظر گرفت. شاهکاری که او در سال 2017 انجام داد.

او گفت: «فکر می‌کنم از روی تخت بیمارستان به رویایم برگردم و عشقم به پیاده‌روی را با عشقم به دویدن ترکیب کنم. من واقعاً می خواهم در ماراتن اورست شرکت کنم.

مسابقه سالانه در سولوخومبو، نپال یکی از بالاترین و سخت ترین ماراتن های جهان به حساب می آید.

“یا شاید اگر بتوانم حمایت کمی داشته باشم [climb] قله مرا در نپال و ممکن است اولین فرد مبتلا به فلج مغزی باشد که به ارتفاع 6000 متری صعود کرده است.

“این یک شات طولانی است.”

دیدگاهتان را بنویسید